کد مطلب:5600 دوشنبه 6 بهمن 1393 آمار بازدید:587

راه و بي راه 35 وساطت در فيض/ ابدال
شبكه ولايت - راه و بي راه

01:02:56

دانلود   25.21 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحيم برنامه : راه و بي راه تاريخ : 1393/11/06 حجت الاسلام سيد محمد يزداني موضوع: وساطت در فيض/ ابدال مجري : باز هم با برنامه راه و بي راه مهمان منازل شما هستيم . برنامه اي كه هدف آن شناخت راه از بي راه است و با گفتن مباني تفكري كه بين وهابيت و تفاوت آن با ساير مذاهب اسلامي به اين نتيجه خواهيم رسيد .در اين برنامه باز هم در خدمت استاد عزيز و ارجمند حجه الاسلام و المسلمين يزداني هستيم .
مي دانيد كه يكي از خبرهاي داغ اين روز هاي خبرگزاري ها ، مرگ ملك عبد الله ، پادشاه سابق عربستان سعودي و هم چنين جانشيني سلمان عبد العزيز بود . اين حكومت همچنان به صورت موروثي دست به دست مي شود و آن ديكتاتوري كه از سال ها پيش شروع شده بود ، همچنان در حال طي كردن راه خود است .
با توجه به اين كه ما در برنامه راه و بي راه به موضوع آل سعود ، ريشه و تفكرات آن ها پرداختيم و اين كه از كجا اين حكومت شروع شد ، به همين دليل شايد انتظار داشته باشيد كه در اين برنامه مقداري در اين زمينه صحبت شود تا اين كه موضوع آل سعود بيشتر روشن و تبيين شود .
استاد يزداني ! به نظر شما مرگ ملك عبد الله چه پيامد هايي را در بر دارد ؟
پيامدهاي مرگ ملك عبد الله البته در اين چند روز در شبكه ولايت ، به اين موضوع به صورت مفصل پرداخته شده ، بنده فقط چند نكته را در اين زمينه بيان كنم .
مرگ ملك عبد الله در عربستان سعودي ، خيلي از مسائل را روشن كرد . از يك طرف ديكتاتوري بودن اين حكومت را ، كه از روز اول محمد بن عبد الوهاب با محمد بن سعود پيمان بستند كه تا ابد الدهر حكومت سياسي در دست آل سعود و حكومت ديني هميشه در اختيار آل شيخ باشد . ما اين بحث را در يك جلسه تحليل و بررسي كرديم و گفتيم مبنايي كه امروز وهابي ها دارند با تمام مباني مسلمان ها در تضاد است . هيچ مسلماني در طول تاريخ چنين مبنايي نداشته است و دين را از سياست جدا نمي دانسته .
از ديدگاه شيعه و سني دين از سياست جدا نيست و دين با سياست يكي است . كسي كه حاكم سياسي است ، حاكم ديني هم هست و اين دو با هم تفاوتي ندارد . براي اولين بار هم محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود اين مباني را شكستند و گفتند كه ما دين را از سياست جدا مي كنيم ، دين تا ابد در اختيار آل الشيخ باشد و اگر كسي از آن ها پيروي نكند ، اهل جهنم است و سياست تا ابد در اختيار آل سعود باشد و اين دو قبيله هميشه در كل جزيره العرب از يكديگر پشتيباني كنند .
اين پيماني بود كه با هم بستند و تا حال حاضر هم ادامه دارد و نسل اندر نسل حكومت سياسي در دست آل سعود است و اين هم نمونه بارزش كه هيچ كس از عربستان سعودي و از آن منطقه ، لياقت حكومت و گرفتن مسند سياسي را ندارد و فقط بايد از خانواده آل سعود باشد . اين نمونه يك ديكتاتوري است كه هيچ دليل شرعي هم بر اين مسئله وجود ندارد .
مسئله بعدي كه خيلي مهم است ، موضوع جانشيني ملك سلمان است . عجيب است براي ما كه اين ها قبل از مرگ ملك عبد الله ، هم جانشين را و هم جانشين جانشين را و هم جانشين جانشين جانشين را مشخص كردند . يعني اين ها سه نسل بعد را مشخص كردند و دليل اين كار را هم گفته اند كه نمي خواهند در عربستان اختلاف شوند و مي خواهند كه مردم در آرامش باشند .
اين ثابت مي كند كه آن ها خود را خيلي باهوشتر از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي دانند . به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كه مي رسند مي گويند : رسول خدا (صلي الله عليه و آله) امت را رها كرد و فقط پيامبر همان 23 سال بود . در حقيقت اين را مي خواهند بگويند كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) فقط تكليف داشت كه در همان 23 سال ، مردم را هدايت كند و با مردن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) تكاليف و وظايف ايشان هم تمام شد و هيچ وظيفه اي براي مردم بعد از خودشان نداشتند و چون رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) نعوذ بالله مشخص نكرده ، 1400 سال است كه جنگ و خونريزي و كشت و كشتار ادامه دارد و تمام كشتار هايي كه از صدر اسلام اتفاق افتاده ، بر سر حكومت است . دليل آن هم اين است كه نعوذ بالله عقلشان نرسيده و خليفه و جانشين بعد خود را تعيين نكرد .
اين قضايا ثابت مي كند كه امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چقدر مظلوم هستند. اين مسائل حجت را بر وهابيت و اهل سنت تمام مي كند. ديشب هم استاد قزويني مفصل رواياتش را از كتب اهل سنت خواندند كه اين ها ولي انتخاب كردند و ولي ولي و ولي ولي ولي را انتخاب كردند ؛ يعني سه طبقه ولي را تعيين كردند . حال اين ولي به چه معناست ؟
اگر به معناي دوست بگيرند كه درست نيست ؛ بلكه به معناي جانشين است . چطور ولي در باره ملك سلمان و مقرن و پسر عبد الله به معناي جانشين است ؛ اما به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) مي رسند ، ولي را به معناي دوست مي گيرند و پيامبر (صلي الله عليه و آله ) مي خواستند بگويند كه هر كس دوست من است ، علي بن ابيطالب (عليه السلام ) هم دوست اوست .
اين ظلم بزرگي است به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و اتمام حجت است براي همه كساني است كه تا به امروز خلافت و ولايت امير المؤمنين (عليه السلام) را نپذيرفته اند . به هر حال وظيفه ما ابلاغ است . رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند : بعد از من امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم مي شوند ، از اين هفتاد و سه فرقه همه اهل جهنم هستند ، فقط يك فرقه باقي مي مانند و آن فرقه اهل نجات هستند .
روايت هفتاد و سه فرقه را اهل سنت در كتاب هاي خود ، متواتر مي دانند . وهابي ها گفتند سند روايت صحيح است . آقاي الباني در چندين مورد ، سند روايت را بيان و آن را تصحيح كرده است . از ديدگاه شيعه ، روايت كاملا صحيح است و اگر متواتر نباشد ، از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) حداقل مستفيظ است . روايت از امام صادق (عليه السلام ) ، از خود رسول خدا (صلي الله عليه و آله) داريم كه با سندهاي متعدد ، كه همه اهل جهنم هستند ، فقط يك فرقه اهل نجات و اهل بهشت مي باشد و آن فرقه كسي نمي تواند باشد ، فرقه اي كه پيرو اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .
اين ها عملا همان كارها را انجام مي دهند و براي خود جانشين انتخاب مي كنند ؛ اما به پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه و آله) توهين مي كنند و اين نشانگر اين است كه به نبوت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ايمان نداشتند ، اگر ايمان داشتند اين حرف ها را نمي زدند و چنين توهيني به نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) نمي كردند .
مجري : استاد يزداني ! يكي از نكاتي كه مي تواند مقداري قابل تأمل باشد ، بحث بيعت گرفتن است . بيعت گرفتني كه در زمان نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) با اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود ؛ اما در آن جا به معناي دوستي مي دانستند . با اين قرائني كه هست ، شايد مي توان گفت هنوز جانشين ملك عبد الله مشخص نشده ؛ چون اولا لفظ ولي براي آن ها به كار برده شده ، همان طور كه براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به كار برده شد . پس ولي هم ممكن است به معناي دوست باشد و قطعي نيست. با ايشان هم بيعت شده ، با امير المؤمنين (عليه السلام) هم بيعت شده ؛ ولي گفته شده بيعت براي دوستي بوده ؛ پس شايد بتوان گفت طبق همين قرائني كه داريم ، هنوز هم براي ملك عبد الله جانشين تعيين نشده است .
استاد يزداني : بله ، اين حقيقتي است كه وقتي بيعت كرفتند ، كلمه ولي را هم استفاده شده ، همان طور كه براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم استفاده كرده بودند . پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمودند : من كنت وليه فعلي وليه . سند روايت كاملا صحيح است و استاد قزويني اسناد روايت را بيان وهمه را تصحيح كرد . با امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت هم كردند ، اولين كسي كه بيعت كرد هم مشخص است و اولين كسي هم كه بيعت را شكسته مشخص است .
انصافا با برنامه اي كه از استاد قزويني ديدم ، حجت بر همگان تمام است و راه گريزي نيست و هر كس راهي غير از اين برود ، در روز قيامت نزد خداوند هيچ حجتي ندارد .
مجري : هر آن چه قرائن براي جانشيني يك شخص بوده كه در عربستان مشخص شد ، براي آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم بوده . قضاوت اين موضوع را بر عهده شما مي گذاريم .
اما مراسم كفن و دفن ملك عبد الله حواشي هم داشت كه بيشتر از قبل در حال منتشر شدن است . بسياري از ايراداتي را كه اين ها به شيعيان در طول تاريخ مي گرفتند ، ديديم كه همين ايراد ها را خودشان هم در آن مراسم داشتند
يكي از مواردي كه در اين مراسم ديده شد ، علاوه بر بيعت آقاي سلمان بن عبد العزيز ، دست بوسي از ايشان بود كه قبلا هم در هنگام بيعت با ملك عبد الله اين موارد ديده شده بود .
وهابيت در مقام فتوا چگونه عليه شيعه و اهل سنت ، در خصوص دست بوسي حكم مي كند و در زمان عمل كردن ، چگونه عمل مي كند ؟
كليپ 1 : خدمتي : دست بوسي شرك است كارشناس وهابي :
دست به عمامه و لباس شما تقديس است . دست و پا و سر بوسيدن و تقديس افراد ، اين ها را شريك خدا قرار دادن است . بعضي افراد باور شان مي شود ، خودشان در اول كاره اي نبودند ، زماني كه هم مردم رفتند و دست و پايشان را بوسيدند ، مي گويد من هم كاره اي هستم .
انسان عالم و خدا ترس ، نهي مي كند از اين كه مردم دست يا سر او را ببوسند و از او چيزي بخواهند ، دست به عبا و قباي او بكشند . مي داند كه مردم در حال گمراه شدن هستند ؛ ولي ساكت است.
اين انسان معصيت كار است ، خودش راضي است . من راضي هستم كه مردم مرا مثل بت بپرستند. من هم در اين گناه شريكم ، فرق نمي كند . پس انسان بايد خود از اين عمل نهي كند .
مجري : استاد يزداني در خصوص اين كليپ توضيحاتي را بيان كنيد .
استاد يزداني : اين مسئله نكته سومي در رابطه با جانشيني اين شخص بود كه اين ها به شدت بوسيدن دست و صورت را حرام و شرك مي دانند . ان شاء الله ما در بحث تبرك كه رسيديم ، به صورت مفصل بحث خواهيم كرد . فتاوايي هست از لجنه دائمه عربستان سعودي كه اگر كسي برادر خودش را ديد ، فقط مصافحه ، اگر از راه دور آمده بود ، حداكثر معانقه و بيشتر از آن يعني معانقه و بوسيدن را كاملا حرام است. جالب است كه همين امروز فتاوايي از لجنه دائمه عربستان سعودي ديدم كه گفته بود : بوسيدن پدر خوب است كه فقط صورت را ببوسد ؛ اما بوسيدن لب حرام است .
اما در اين كليپ ديديم كه آقاي عبد الله دقيقا همين كار را انجام داده بود كه بر خلاف فتاواي لجنه دائمه عمل كرده بود . ولي ما در آينده به صورت مفصل به اين مبحث خواهيم پرداخت كه اين ها بوسيدن دست را جايز نمي دانند ؛ بلكه حرام و شرك مي دانند . حقيقت علم آن ها اين است كه حتي بوسيدن قرآن را شرك مي دانند و چندين فتاوا از لجنه دائمه و از خود بن باز است كه بوسيدن قرآن ، شرك است .
بوسيدن چيز هاي ديگر كه در باره آن به صورت صريح فتاوا داده اند و مطالبي هست كه عده اي با همين بوسيدن ها شيعه شده اند كه ان شاء الله داستان آن را بيان خواهيم كرد .
مجري : نكته ديگر كه در اين مراسم به چشم مي خورد و باز هم باعث رسوايي آن ها شد . شما مي دانيد كه در ايام حزن اهل بيت (عليهم السلام) ، اين شبكه هاي وهابي شروع مي كنند كه شما با گريه براي اهل بيت (عليهم السلام) باعث مي شود كه ميت عذاب ببيند .
ان الميت يعذب ببكاء اهله .
ما در اين مراسم تصاوير جالبي ديديم كه هر چند با سانسور خبري بسيار شديدي همراه بود ؛ اما كم كم بعضي از خبرنگاراني كه از خودشان هم بود ، كليپ ها و تصاويري را پخش مي كنند كه مشخص مي كند عزاداري و گريه براي آقاي ملك عبدالله جايز است ؛ ولي براي امام حسين (عليه السلام) جايز نيست .
كليپ 2 ) : حرمت گريه براي ميت: ادعاي وهابيت در مورد گريه بر ميت جهت زير سؤال بردن عزاداري شيعيان براي اهل بيت (عليهم السلام)
كارشناس :
دين ما ، دين خوشحالي است ، دين شادي است . به همين دليل پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد : به درستي كه مرده به خاطر گريه كردن بستگانش بر او عذاب مي شود .
اما گريه و زاري وهابيت براي ملك عبد الله !!!
گريه احمد القطان سفير عربستان سعودي در قاهره براي ملك عبد الله
شبكه العرب :
هيچ كس نمي تواند ناراحتي و حزن فرزندان و هم ميهنان سعودي بعد از اعلام خبر مرگ ملك عبد الله را انكار كرد و يا به دنبال پنهان كردن آن باشد .
مجري : بله ، ان الميت يعذب ببكاء اهله . اگر اين قاعده درست است ، چرا ميت شما عذاب نمي شود ؟ استاد يزداني ! در اين خصوص توضيحاتي را بيان كنيد .
استاد يزداني : فكر مي كنم اين روايت به صورت مفصل در برنامه سراب وهابيت خوانده شد كه در كتاب هاي صحيح بخاري و صحيح مسلم فراوان بيان شده است . عبد الله بن عمر ، حفصه و ديگران كه در هنگام مرگ خليفه دوم گريه مي كردند ، خود خليفه دوم آن ها را از اين كار منع كرد و گفت :
مهلا يا بنيّ الم تعلم ان رسول الله (صلي الله عليه وآله) قال : ان الميت ليعذب ببكاء اهله :
مگر تو نمي داني كه ميت با گريه خانواده اش عذاب مي شود .
اين روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل شده كه قبلا به صورت مفصل در ايام محرم بحث كرديم كه هدف از اين روايت ، مؤمنين نبوده است . از عايشه نقل كرديم كه منظور يهودي ها هستند كه اگر يهودي ها بميرند و خانواده اش گريه كنند ، آن ميت عذاب مي شود . قبلا هم در همين برنامه ثابت كرديم كه آل سعود ، طبق گفته وهابي ها ، از آل يهود هستند . ما از كتاب هاي وهابي ها ثابت كرديم كه وهابي ها از قبيله عنزه خيبر هستند و نسل اندر نسل يهودي بودند .
روايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را هر گونه تفسير كنيم و بگوييم مؤمنين هم عذاب مي شوند طبق گفته روايت عبد الله بن عمر و خليفه دوم ، باز قضيه درست مي شود و آقاي عبدالله بايد عذاب زيادي را بايد به خاطر گريه خانواده اش متحمل شود .
اگر بخواهيم بگوييم مقصود رسول خدا (صلي الله عليه و آله) يهودي و يهوديه باشد ، باز هم به عبدالله تطبيق مي دهيم ؛ چون عبدالله نسل اندر نسل ، يهودي بودند و اين جا از خود انگليسي ها نشان داديم كه اگر ما با آل سعود همكاري مي كنيم ، به خاطر اين است كه اين ها از قبيله خيبر و يهودي هستند . هر طور كه بخواهيم روايت را تفسير كنيم باز هم به ملك عبد الله تطبيق مي كند . واقعا گريه بر ايشان جايز نبوده و طبق رواياتي و مباني خودشان ، اين گريه ها باعث شده كه عذاب ملك عبد الله بيشتر شود .
جالب است كه سياهپوشي هايي كه در همان مراسم بود ؛ حتي خود آل الشيخ و جانشين ملك عبد الله سياه پوشيده بود ؛ اما به شيعيان كه مي رسند ، عليه سياهپوشي توهين و تحقير و حرف هاي ركيك مي زنند و آن را لباس فرعون و كفر مي دانند . در افغانستان هم ، زماني كه رئيس جمهور سابق از دنيا رفت ، همه سياهپوش بودند ؛ البته آن ها اهل سنت هستند و وهابي كم دارند . ولي عربستان مركز وهابيت است .
آل الشيخ بزرگ ترين عالم و مفتي اعظم وهابيت است ، خودش ، خانواده ، مجري هاي تلويزيوني همه سياه مي پوشند ، اشكالي ندارد ؛ ولي به ما شيعيان كه مي رسد ، براي سيد الشهدا (عليه السلام) هر گونه سياهپوشي ، هرگونه عزاداري ، هر گونه گريه حرام است ؛ اما براي اين ها كاملا جايز است . بدين گونه رفتار و عمل دوگانه آن ها ثابت مي شود بر اين كه مذهب آن ها باطل بر اساس باطل بنا شده است.
مجري : استاد يزداني ! توضيح مختصري در باره اين كه بعضي از كشورها چهل روز سياهپوشي و عزاداري به خاطر مرگ ملك عبد الله اعلام كرده اند .
استاد يزداني : بله ، در خبر ها داشتيم و در همين سايت الجزيره آمده بود كه كشور بحرين و اردن چهل روز عزاي عمومي اعلام كرده . بعضي كشور ها يك هفته ، بعضي از كشور ها هم سه روز عزاي عمومي اعلام كردند. در صورتي كه براي سيد الشهدا (عليه السلام) يك لحظه عزاداري حرام است .
سؤال ما از شما اين است كه دليل شرعي شما بر اين عمل چيست ؟ آيا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) سفارش كردند كه برايشان چهل روز عزاي عمومي كنيد ؟ آيا محمد بن عبد الوهاب براي محمد بن سعود چهل روز عزاي عمومي اعلام كرد ؟ اگر اعلام كرده كه خلاف سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) عمل كرده ؟ اگر نكرده ، شما خلاف سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) عمل كرده ايد .
مجري : اما بحثي كه در هفته گذشته داشتيم ، در خصوص ابدال بود . بنده از استاد يزداني خواهش مي كنم كه خلاصه اي از مباحثي كه ارائه شده بود را مطرح كنند .
استاد يزداني : ما در هفته گذشته در ادامه بحث توسل گفتيم كه بالاتر از بحث توسل ، شيعه و سني بر يك مسئله ديگر اتفاق دارند و آن بحث وساطت در فيض است . در اين زمينه شيعه بالاستثناء با هم اجماع دارند و در طول تاريخ هيچ مخالفي نداشته است و اين كه از نظر ما ولي زمان ، واسطه فيض است .
اگر در زمان پيامبران باشد ، يكي از پيامبران ، ولي زمان و خليفه خدا در روي زمان هست و واسطه فيض مي باشد و خداوند هر فيضي به هر مخلوقي كه در هفت آسمان خود مي رساند ، از طريق ولي زمان و خليفه خودش در روي زمين است . در اين مسئله هيچ شك و شبهه اي وجود ندارد و با آيات و روايات قابل اثبات است كه در هفته هاي آينده به اين مباحث خواهيم رسيد .
اهل سنت زماني كه ديدند اين مسئله واقعيت دارد ، اگر به يك نفر اتفاق داشته باشند ، بايد آن يك نفر را معرفي كنند ؛ ولي چون نمي توانند اين كار را انجام دهند ؛ لذا به بحث ديگري پرداخته اند به نام ابدال كه اختلاف زيادي در آن است . بعضي ها هفت نفر گفته اند ، بعضي ها بيست و چهار نفر و سي نفر و چهل نفر گفته اند . به اين قضيه اجماع داشته و در باره آن روايت صحيح و حتي متواتر دارند كه هفت يا چهل نفر هستند كه واسطه فيض در عالم مي باشند .
اگر خداوند باران مي بارد ، اگر مؤمنين را بر كفار پيروز مي كند ، اگر بلاها را از عالم دفع مي كند ، همه اين ها به خاطر اين ها است . امشب ان شاء الله اين مطالب را از كتب اهل سنت بيان خواهم كرد .
وهابيت از يك طرف فتوا داده اند كه هفته قبل ما روايت را از ابن تيميه نقل كرديم كه گفته بود :
هر كس به ابدال معتقد باشد ، باطل ، مشرك ، خارج از شريعت است .
آقاي ابن تيميه در كتاب مجموع فتاوي ، ج 11 ، صفحه 433 گفته بود كه روايات مربوط به ابدال نه با سند ضعيف و نه با سند صحيح نقل شده و اين روايت درست نيست .
در صفحه بعد گفته اين سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نيست .
در صفحه 442 گفته : كل اين مسائل باطل و جعلي است .
در جلد 24 همين كتاب ، صفحه 96 گفته بود : ابدال كفر صريح است و بايد توبه كند و اگر توبه نكند ، بايد كشته شود . در صفحه بعد بيان كرده : ابدال باطل است و نه در كتاب خدا و نه در سنت رسول خدا و نه از سلف و ائمه ما نقل شده است .
در صفحه بعد دوباره نقل شده كه هركس به چهل نفر از ابدال معتقد باشد ، سخنش مشروع نيست و از اهل ضلال است و از شريعت اسلام خارج مي باشد . اين احكامي بود كه از ابن تيميه نقل كرده بوديم.
ولي خود آقاي ابن تيميه در موارد مختلف در كتاب هاي خود به ابدال اشاره و اعتقاد خود را به آن آشكار كرده بود و خيلي از افراد را هم گفته كه از ابدال است كه در جلسه گذشته اين تناقض گويي ها را نقل كرديم .
جايي كه به شيعه مي رسد ، همه آن را كفر و شرك مي داند ؛ اما به خودشان مي رسد ، ابدال را ثابت و يقيني مي دانند . مثل عزاداري و دست و پا بوسيدن ، مردم با چشم خود مي بينند . ما كليپ آن را پخش كرديم كه اين آقا مي گويد : كفر و شرك است و آن كسي كه اين كار را انجام مي دهد را بايد نهي كند و اگر نهي نكند ، خود را شريك خدا قرار داده و از طرف ديگر اين كار ها را علنا انجام مي دهند .
مجري : كليپ ديگري از تناقض گويي آن ها آماده شده كه با اين كارشناس وهابي ، شخصي كه همفكر خودش بوده ، تماس مي گيرد و در باره حديث ابدال مي پرسد كه اين كارشناس حديث ابدال را تضعيف مي كند .
كليپ 3 ) : ديدگه شيخ مصطفي العدوي از مبلغين وهابي در باره ابدال بيننده :
حديثي را شنيده ام كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمودند : ابدال امت من ...
شيخ مصطفي العدوي از مبلغين وهابي :
صحيح نيست ، صحيح نيست . هيچ روايتي از ابدال صحيح نيست ؛ پس اين هم صحيح نيست .
بيننده :
گفته اند فلاني از ابدال است ؛ پس مقصود چيست ؟
شيخ مصطفي العدوي از مبلغين وهابي :
منظور بندگاني است كه مستجاب الدعوه هستند !!!
مجري : استاد يزداني ! در اين باره توضيحاتي را بيان كنيد . از علماي اهل سنتي كه گفته ايشان از ابدال بوده . اين يعني چه ؟
استاد يزداني : از علماي وهابي بيشتر از اين نمي توان انتظار داشت ، زماني كه انسان مبنا نداشته باشد و مسائل و اعتقادات و سخنانش بر بناي باطل باشد ، اين گونه مي شود . اين بيننده عزيز روايت را از كتاب مسند احمد بن حنبل خواند . گفت : حديث ابدال درست است يا خير ؟ كارشناس وهابي سه بار تكرار كرد كه صحيح نيست .
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عَفَّانُ ثنا مُوسَي بن خَلَفٍ أبو خَلَفٍ وكان يُعَدُّ مِنَ الْبُدَلاَءِ وَذَكَرَ حَدِيثاً آخَرَ نَحْوَهُ ...
آقاي موسي بن خلف ابو خلف از بدلاء به حساب مي آيد .
مسند احمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 444
اما زماني كه اين روايت را خواند ، گفت : اين ها افرادي هستند كه دعايشان مستجاب مي شود . منظور ما هم همين است ، در چندين جا از مسند حنبل بيان شده از جمله جلد 4 ، صفحه 130 همين روايت نقل شده . در جلد 4 ، صفحه 202 همين روايت بيان شده است . بنده كلمه بدلاء را كه جستجو زده ام حدود هفتاد و يك مورد در كتاب هاي اين ها مي بينيم كه سند ها هم گاها صحيح است .
علمايي كه روايات ابدال را متواتر مي دانند بالاتر از اين، علمايي هستند كه روايت ابدال را متواتر مي دانند كه بنده چند مسند ارائه مي دهم :
در كتاب فيض القدير شرح جامع الصغير سيوطي ، تأليف علامه مناوي معروف به عبد الرئوف مناوي ( از علماي معروف اهل سنت كه سلفي ها هم سخنان او را بسيار قبول دارند ) چاپ دار المعرفه بيروت ، جلد 3 ، صفحه 170 در ذيل روايت 3037مفصل بحث كرده است و در ادامه روايات را نقل كرده و به نقل از آقاي سيوطي مي گويد :
تعقبه المصنف بأن خبر الأبدال صحيح وإن شئت قلت متواتر
ثم قال أعني السخاوي رجال الصحيح رجاله غير شريح بن عبيد وهو ثقة اه
خبر ابدال صحيح است و اگر خواستي بگو اين حديث متواتر است .
در ادامه رواياتي را نقل مي كند از جمله روايتي كه آقاي سخاوي بيان نموده كه گفته تمام روايان روايت رجال صحيح بخاري هستند غير از آقاي شريح بن عبيد كه ايشان هم ثقه هستند .
در ادامه بيان مي كند كه از علامات ابدال اين است كه آن ها صاحب فرزند نمي شوند .
از يك طرف به نفع كسي است كه از ابدال است و از طرفي هم به ضرر او و فرزندانش است . افرادي را حتي در همين شبكه هاي وهابي ديديم كه مي گفتند كه پدرشان از ابدال بوده اند ، در صورتي كه يكي از نشانه هاي ابدال اين است كه صاحب نمي شوند.
يا آن شخص از ابدال نبوده يا اين كه فرزند واقعي او نبوده است .
در ادامه رواياتي را از آقاي غزالي بيان مي كند :
إنما خالف المصنف علي عادته باستيعاب هذه الطرق إشارة إلي بطلان زعم ابن تيمية أنه لم يرد لفظ الأبدال في خبر صحيح ولا ضعيف إلا في خبر منقطع فقد أبانت هذه الدعوي عن تهوره ومجازفته وليته نفي الرواية بل نفي الوجود وكذب من ادعي الورود ثم قال وهذا التنزل لهذا العدد ليس حقا في كل زمن فإن المؤمنين يقلون ويكثرون وأطال وهو خطأ بين بصريح هذه الأخبار .
... وإن فرض ضعفها جميعها لكن لا ينكر تقوي الحديث الضعيف بكثرة طرقه وتعدد مخرجيه إلا جاهل بالصناعة الحديثية أو معاندة متعصب ...
مصنف يعني آقاي سيوطي در اين جا مخالفت كرده به اين صورت كه تمام طرق روايت ابدال را جمع كرده تا ، به عادت هميشگي ، بطلان سخن ابن تيميه را ثابت كند كه ما از ابن تيميه خوانديم در اين زمينه نه روايت صحيح آمده و نه روايت ضعيف .
علامه مناوي ، فيض القدير ، ج 3 ، چاپ دارالمعرفه بيروت ، ص 170 در ذيل روايت 3037
آقاي سيوطي يك كتاب نوشته كه ثابت كند آقاي ابن تيميه شما اشتباه مي كنيد .
اين ادعاي ابن تيميه ثابت مي كند كه هر چه از دهانش خارج مي شود ، مي گويد و ثابت مي كند كه سخن ابن تيميه ، خطاي آشكار و مخالف با روايات است ...
بر فرض هم كه همه آن روايات ضعيف باشند ، خود ابن تيميه قاعده اي دارد به عنوان كثره الطرق كه حتي اگر تمام روات ضعيف يا تمام روات از فساق و فجار باشند ، اين قاعده ابن تيميه است .
آقاي ابن تيميه شما مي گوييد ، ضعيف است و اين آقا مي گويد متواتر است .
باز در كتاب نظم المتناثر من الحديث المتواتر (كتابي كه مختص روايات متواتر است ) ، تأليف ابي عبد الله محمد بن جعفر كتاني (در اين كتاب گفته كه چه كساني روايت را متواتر مي دانند ) حديث 279 حديث وجود ابدال :


له طرق عن ( 1 ) أنس بألفاظ مختلفة كلها ضعيفة وورد أيضا عن ( 2 ) عبادة بن الصامت ( 3 ) وابن عمر ( 4 ) وابن مسعود ( 5 ) وأبي سعيد ( 6 ) وعلي ( 7 ) وعوف بن مالك ( 8 ) وأبي هريرة ( 9 ) ومعاذ بن جبل وغيرهم وللحافظ السخاوي فيهم جزء سماه نظم اللآل في الكلام علي الأبدال وأورد ابن الجوزي في الموضوعات أحاديث وجودهم وطعن فيها واحدا واحدا وحكم بوضعها وتعقبة السيوطي في النكات وفي التعقبات بأن خبر الأبدال صحيح فضلا عما دون ذلك وإن شئت قلت متواتر وقد أفردته بتأليف استوعبت فيه طرق الأحاديث الواردة في ذلك...

ثم قال ومثل ذلك بالغ حد التواتر المعنوي لا محالة بحيث يقطع بصحة وجود الأبدال ضرورة ...
وقد زعم ابن الجوزي أن أحاديث الأبدال كلها موضوعة ونازعه السيوطي وقال خبر الأبدال صحيح وإن شئت قلت متواتر يعني تواترا معنويا كما أشار إليه بعد اه ...
وبهذا يظهر بطلان زعن ابن تيمية أنه لم يرد لفظ الأبدال في خبر صحيح ولا ضعيف إلا في خبر منقطع وليته نفي الرؤية فقط لكنه نفي الوجود وكذب من ادعي الورود وفي فتادوي الحافظ ابن حجر الأبدال وردت ...
في عدة أخبار منها ما يصح ومنها ما لا يصح وأما القطب فورد في بعض الآثار وأما الغوث بالوصف المشتهر بين الصوفية فلم يثبت اه ...
طرق مختلفي دارد : 1 ) از انس بن مالك كه با الفاظ مختلف بيان شده ، همه ضعيف هستند .
2) عباده بن صامت؛ 3 ) ابن عمر ؛ 4 ) ابن مسعود؛ 5 ) ابي سعيد؛ 6 ) امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ؛ 7 ) از عوف بن مالك؛ 8 ) ابوهريره؛ 9 ) و معاذ بن جمل و ديگران
مي گويد : اين روايت ، اين تعداد طريق دارد . آقاي ابن جوزي مي گويد : در كتاب موضوعات خود بيان كرده و مي گويد روايات آن همه جعلي هستند و تك تك روايات ضعيف است . اما سيوطي اعلام كرد كه روايات ابدال صحيح است حتي مي تواني بگويي كه متواتر است و من يك كتاب نوشتم كه در آن همه احاديث ابدال را جمع آوري كرده ام .
زماني كه اين همه سند دارد ، به حد تواتر معنويي مي رسد و انسان يقين مي كند كه ابدال وجود دارد و وجود آن هم ضروري است .
در ادامه سخن ابن جوزي و سيوطي را تكرار مي كند . با اين مطالب و سندهايي كه آقاي سيوطي آورده است ، گفتار ابن تيميه و ادعاي ابن تيميه كه نه با سند صحيح و نه با سند ضعيف نيامده ، باطل مي شود .
ابن حجر در كتاب فتاواي خود مي گويد : روايات ابدال زياد است كه تعدادي از آن ها صحيح و تعدادي هم ضعيف است . مثل بسياري از رواياتي كه در يك موضوع وارد شده ، گاهي سند آن ضعيف و گاهي سند آن صحيح است .
كتاني ، ابي عدالله محمد بن جعفر ، نظم المتناثر ، ج1 ، ص 220
اين ها رواياتي بود كه تواتر احاديث ابدال را نشان مي داد .
تصحيح روايات ابدال توسط علماي اهل سنت بنده تصحيح بعضي از علمايي كه اين روايات را تصحيح كرده اند را هم بيان كنم غير آقاي سيوطي ، كساني كه گفته اند روايت ابدال صحيح است .
كتاب عون المعبود شرح سنن ابي داوود ، تأليف ابي الطيب محمد شمس الحق عظيم آبادي (از علماي بزرگ اهل سنت و بسيار مورد اعتماد علماي شرق كشور ) جلد 11 ، صفحه 376 ، به صورت مفصل بحث ابدال را بيان مي كند :
( أتاه أبدال الشام ) جمع بدل بفتحتين قال في النهاية هم الأولياء والعباد الواحد بدل سموا بذلك لأنهم كلما مات منهم واحدا بدل بآخر
ابدال جمع بدل است . مقصود از ابدال ، اولياء هستند كه هر وقت يكي از اين ها بميرد ، يكي ديگر جايگزين مي شود .
در صفحه بعد كساني كه روايت را تصحيح كرده اند :
وقال العزيزي والمناوي في شرحه بإسناد صحيح ومنها ما رواه عبادة بن الصامت الأبدال في أمتي ثلاثون بهم تقوم الأرض وبهم تمطرون وبهم تنصرون رواه الطبراني في الكبير أورده السيوطي في الكتاب المذكور وقال العزيزي والمناوي بإسناد صحيح ومنها مارواه عوف بن مالك الأبدال في أهل الشام وبهم ينصرون وبهم يرزقون أخرجه الطبراني في الكبير أورده السيوطي في الكتاب المذكور قال العزيزي والمناوي إسناده حسن ومنها ما رواه علي رضي الله عنه الأبدال بالشام وهم أربعون رجلا كلما مات رجل أبدل الله مكانه رجلا يسقي بهم الغيث وينتصر بهم علي الأعداء ويصرف عن أهل الشام بهم العذاب أخرجه أحمد وقال العزيزي والمناوي بإسناد حسن ...
آقا عزيزي و مناوي در شرح سيوطي گفته اند : كه سند روايت صحيح است و باز روايتي از عباده بن صامت نقل مي كند كه ابدال در امت من سي نفر هستند كه به واسطه آن ها زمين بر پا است و به واسطه آن هاست كه خداوند باران مي بارد و مسلمانان را ياري مي كند .
اين روايت را طبراني در معجم الكبير خود نقل كرده و عزيزي و مناوي گفته اند كه سند روايت صحيح است .
روايت ديگري را نقل مي كند كه عزيزي و مناوي آن را تصحيح كرده است .
باز روايت ديگري را بيان كرده و گفته احمد آن را نقل كرده و عزيزي و مناوي گفته سند روايت حسن است .
عظيم آبادي ، ابي الطيب محمد شمس الحق ، عون المعبود ، ج 11 ، ص 376
برخلاف نظر ابن تيميه كه گفته بود سند آن نه صحيح است و نه ضعيف . عجب ادعاي مضحكي را بيان كرده و اين همه روايت را نديده است .
نفر بعد كه اين روايت را تصحيح كرده ، آقاي هيثمي است در كتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، تأليف نور الدين علي بن ابي بكر بن سليمان هيثمي ، متوفاي 807 هـ ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، جلد 10 ، صفحه 34 ، ايشان يك باب در رابطه با ابدال دارد :
عن شريح بن عبيد قال ذكر أهل الشام وهو عند علي وهو بالعراق فقالوا العنهم يا أمير المؤمنين قال لا إني سمعت رسول الله (ص) يقول البدلاء بالشام وهم أربعون رجلا كلما مات رجل أبدل الله رجلا مكانه يستقي بهم الغيث وينتصر بهم علي الأعداء ويصرف عن أهل الشام بهم العذاب رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير شريح بن عبيد وهو ثقة ...
وعن أنس قال قال رسول الله (ص) لن تخلوا الأرض من أربعين رجلا مثل خليل الرحمن فبهم تسقون وبهم تنصرون ...
وعن أنس قال قال رسول الله (ص) لن تخلوا الأرض من أربعين رجلا مثل خليل الرحمن فبهم تسقون وبهم تنصرون ما مات منهم أحد إلا أبدل الله مكانه آخر قال سعيد وسمعت قتادة يقول لسنا نشك أن الحسن منهم رواه الطبراني في الأوسط وإسناده حسن ...
بدلاء در شام و تعداد شان چهل نفر است . ( در صورتي كه در روايت قبل سي نفر بودند ) هر وقت يكي از آن ها مي ميرند ، خداوند ديگري را جايگزين مي كند . باران به وسيله اين ها مي بارد . و اگر كسي باران مي خواهد ، بايد از اين ها بخواهد و خداوند ما را به وسيله اين ها بر دشمن پيروز مي كند . اگر اهل شام عذاب نمي شوند ، به خاطر همين ابدال است .
روايت را احمد بن حنبل ، امام حنابله نقل كرده است و تمام راويان آن از روات بخاري هستند ، غير از شريح بن عبيد كه او هم ثقه است .
پس آقاي احمد بن حنبل هم به ابدال معتقد بوده است .
در ادامه روايات ديگري را نقل و همه آن ها را تضعيف كرده است . روايت پنجم اين باب كه از انس بن مالك نقل شده كه زمين هيچ زمان از چهل نفري كه نعوذ بالله مانند ابراهيم خليل الرحمن است ، خالي نمي ماند .
عجيب است خليل الرحمن ، پيامبر اولي العزم خداوند . چهل نفر هميشه هستند كه در شام مي باشند . شايد يكي از آن ها آقاي دمشقيه است كه مي خواست شيعيان را بخورد .
در صفحه بعد همين روايت را طبراني در معجم الاوسط خود نقل كرده و گفته كه سند روايت صحيح است .
هيثمي ، علي بن ابي بكر ، مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، متوفاي 807 هـ ، ج 10 ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، ص 34 .
روايات بعدي كه مختلف است گاهي ضعيف ، گاهي حسن و گاهي صحيح است و ثابت مي كند كه چيزي به نام ابدال وجود داشته و ابن تيميه كه مي گويد : نه سند صحيح و نه سند ضعيف ، كاملا خلاف است .
مجري : كليپ بعدي در مورد خواندن روايت ابدال توسط يكي از علماي اهل سنت در مسجد است .
كليپ 4 ): قرائت حديث ابدال توسط شيخ دكتر عبد العزيز الخطيب در حضور شكري بن احمد لحفي ( اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند ) اهل شام را لعنت نكنيد ؛ زيرا من از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمودند : ابدال در شام هستند و آن ها چهل مرد هستند . هر كدام از آن ها كه بميرد ، شخص ديگري جايگزين مي شود . به بركت آن ها باران مي بارد و پيروزي بر دشمنان خدا به خاطر آن ها ست و عذاب مردم شام به واسطه آن ها برداشته مي شود .
استاد يزداني : كساني كه به ابدال معتقد بودند ؛ از جمله آقاي بخاري ، شافعي ، احمد بن حنبل و بقيه كساني را كه به ترتيب معرفي خواهيم كرد .
اما بحث آقاي سيوطي پيش آمد ، ايشان كتابي نوشته اند به نام الحاوي للفتاوي كه در فقه و علوم تفسير و حديث ، اصول و نحو و اعراب و سائر فنون است كه آقاي سيوطي در همه اين علوم علامه بوده، جلد 2 ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، ايشان كتابي به نام الخبر الابدال دارد كه در اين مجموعه چاپ شده :
الخبر الابدال
(علي وجود القطب والاوتاد والنجباء والابدال )
... فقد بلغني عن بعض من لا علم عنده إنكار ما اشتهر عن السادة الأولياء من أن منهم أبدالاً ونقباء ونجباء وأوتاداً وأقطاباً ، وقد وردت الأحاديث والآثار بإثبات ذلك فجمعتها في هذا الجزء لتستفاد ولا يعول علي إنكار أهل العناد .
فأقول : ورد في ذلك مرفوعاً وموقوفاً من حديث عمر بن الخطاب ، وعلي بن أبي طالب ، وأنس ، وحذيفة بن اليمان ، وعبادة بن الصامت ، وابن عباس ، وعبد الله بن عمر ، وعبد الله بن مسعود ، وعوف بن مالك ، ومعاذ بن جبل ، وواثلة بن الأسقع ، وأبي سعيد الخدري ، وأبي هريرة ، وأبي الدرداء ، وأم سلمة رضي الله تعالي عنهم ومن مرسل الحسن ، وعطاء ، وبكر بن خنيس ومن الآثار عن التابعين ومن بعدهم ما لا يحصي .
از بعضي از اين هايي كه اصلا علم ندارند (صراحتا به ابن تيميه اشاره كرده ) شنيدم كه گفته اند هيچ ابدالي وجودي نداشته و ابدال و نقباء و نجباء را انكار كرده اند . من در اين كتاب آثار و احاديثي آورده ام كه ثابت كنم و همه اين ها را در اين جا جمع كرده ام تا ثابت شود كساني كه انكار كرده اند ، اهل عناد مي باشند .
اين روايت از عمر بن خطاب ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، انس بن مالك ، حذيفه بن اليمان ، عباده بن صامت و ابن عباس ، عبدالله بن عمر ، عبد الله بن مسعود ، عرف بن سالك و معاذ بن جبل ، واثله بن اسقع ، ابي سعيد خدري ، ابي هريره ، ابي درداء و ام سلمه (عليها السلام) ، حسن بصري ، عطاء و بكر بن خنيس ، از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل كرده اند . در بحث ابدال از آثار تابعين و بعد از آن ها اصلا قابل شمارش نيست .
در صفحه بعد ابتدا روايت عمر بن خطاب ، روايت دوم و سوم ، ششم ، هشتم ، نهم ، دهم ، يازدهم ، دوازدهم از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، يكي يكي طرق را بيان مي كند . بيست و چهارم و بيست و پنجم از عبد الله بن مسعود ، بيست و ششم از عوف بن مالك ، بيست و هفتم از معاذ بن جبل ، بيست و هشتم واثله بن اسقع ، بيست و نهم از ابي سعيد خدري ، سي ام و سي و يكم از ابو هريره ، سي و دوم از ابو درداء ، سي و سوم از ام السلمه ، سي و چهارم از حسن بصري ، سي و پنجم از عطاء را بيان كرده است .
به هر حال حدود سي و پنج روايت با سند هاي متعدد در كتاب هاي اهل سنت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل شده كه ابدالي وجود دارد . آقاي سيوطي مي گويد : متواتر است . اين ها در بحث فضائل چهار روايت با سندهاي ضعيف را مي گويند چون از چهار صحابه نقل شده ، متواتر است .
در صورتي كه در اين رابطه سي و پنج روايت از طرق هاي نقل شده اما ابن تيميه مي گويد : نه با سند ضعيف و نه با سند صحيح نقل شده است . چقدر ايشان محقق بوده و اهل تقوا و متدين بوده است كه يا اين سي و پنج روايت را نديده كه اگر نديده ، اشتباه مي كند كه زماني كه به روايت مسلط نيست ، كتاب مي نويسيد و ادعا مي كنيد و نظر مي دهيد . اگر اين روايات را ديدي و گفتي روايت صحيح السند وجود ندارد ، آبروي شيخ الاسلام وهابيت را بردي و آّبروي تمام وهابيتي را بردي كه معتقدند تو شيخ الاسلام هستي .
بسيار متأسفيم براي وهابيتي كه ابن تيميه را شيخ الاسلام خود انتخاب كرده اند . سي و پنج روايت را در كتاب هاي اهل سنت نديده و گفته نه به سند صحيح و نه به سند ضعيف نقل شده .
واقعا انسان گاهي دلش به حال وهابي ها مي سوزد كه هيچ كس را نداشتند . علماي ما چقدر اهل تقوا و ديانت بوده اند و علماي اين ها چقدر بي دين ، بي تقوا و چقدر دروغگو بودند .
از يك طرف آقاي سيوطي كه اهل انصاف است اين سي و پنج روايت را نقل مي كند و از طرف ديگر ابن تيميه مي گويد نه با روايت صحيح و نه با روايت ضعيف نقل شده و نه ائمه وسلف ما گفته اند . ان شاء الله هفته آينده از آقاي بخاري ، امام شافعي ، احمد بن حنبل ، قرطبي و حتي از علماي امروزي اهل سنت مثل آقاي سر بازي نقل مي كنيم كه به ابدال اعتقاد داشته است .
اگر اعتقاد به ابدال كفر و شرك باشد و انسان را از شريعت خارج كند ، به كساني كه اين روايات را نقل كرده اند ، تطبيق مي دهيم .
مجري : همان ويژگي هايي كه ما براي ائمه (عليهم السلام) قائل بوديم كه شما مي گفتيد كفر و شرك است ، الان شما همان ويژگي ها را براي ابدال قائل هستيد .


تماس بينندگان بيننده : محمد از آلمان ـ شيعه تبريك مي گويم به چالش كشيدن كارشناس وهابي را توسط يكي از طلاب حوزه علميه قم سيد مرتضي اهري .
بيننده : آقاي جليلي از مراغه ـ شيعه در ابتدا به خاطر اين توهيني كه دشمنان اسلام به ساحت مقدس رسول مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) شده ، بگويم كه من در برابر اين هجمه ها با تمام وجود مي گويم كه من عاشق رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هستم و به شيعه بودن خود افتخار مي كنم و پيروي از امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و نسبت به معارف اسلامي بسيار آگاهانه و با تحقيق و تفحص عمل مي كنم . كه هم از طريق شبكه شما و هم از طريق سايت تحقيقاتي اسلام پاسخ شبهات و مسائل خود را مي گيرم .
نكته ديگر هم براي بنده سؤال شده كه لطفا پاسخگو باشيد . بنده مدتي قبل يكي از شبكه هاي وهابي را نگاه مي كردم كه آن ها مي خواستند بگويند ، شأن نزول سوره انسان كه در باره اين بود كه حضرت علي (عليه السلام) و حضرت زهرا (عليها السلام) سه روز غذاي خود را به يتيم و اسير و مستمند داند را انكار كنند و مي گفتند كه اين شأن نزول درست نيست ؛ چون سوره انسان مكي است در صورتي كه آن زمان حضرت علي (عليه السلام ) و حضرت زهرا (عليها السلام) در مدينه بودند .
مي خواستم شما پاسخ اين مسئله را بدهيد ؛ چون خودم هم كه قرآن را ديدم ، سوره انسان را مدني معرفي كرده بودند .
استادي يزداني : اين كه سوره مكي باشد يا مدني ، خيلي مهم نيست . چون هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه جمع آوري قرآن بر اساس مكي يا مدني بودن سوره ها بوده يا اين كه ادعا كند تمام يك سوره مكي باشد يا تمام يك سوره مدني باشد . از طرف ديگر علماي اهل سنت تصريح كرده اند كه جمهور علماي ما گفته اند كه اين سوره مدني است . بعضي ها هم گفته اند مكي است . شيعه كه بر مدني بودن كل اين سوره اجماع دارد . اما اهل سنت با هم اختلاف دارند .
در تفسير قرطبي ، جلد 19 ، صفحه 118 در تفسير سوره انسان مي گويد :
وهي إحدي وثلاثون آية مكية في قول بن عباس ومقاتل والكلبي وقال الجمهور : مدنية وقيل : فيها مكي من قوله تعالي : إنا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا الإنسان إلي أخر السورة وما تقدمه مدني ...
قرطبي ، تفسير قرطبي ، ج 19 ، ص 118
اين سوره 31 آيه دارد و از ديدگاه ابن عباس ، مقاتل و كلبي مكي است . مقاتل و كلبي كه وضعيت مشخصي دارند و سخن آن ها ارزش ندارند و خود شان تضعيف كرده اند و گفتند كه حتي مقاتل كافر بوده . در اين صورت بايد سخن ابن عباس ثابت شود كه واقعا گفته يا نه ؟ بعضي ها گفتند كه در اين سوره مكي هم وجود دارد . از « انا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا الانسان تا آخر سوره مكي است و قبل از آن كه در مورد فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام ) و حضرت زهرا (سلام الله عليها ) است ، مدني مي باشد و مربوط مي شود به داستاني كه اهل بيت (عليه السلام) سه روز غذاي افطار خود را به مسكين و يتيم و فقير دادند .
پس بنابراين نظر جمهور علماي اهل سنت اين است كه سوره مدني است و اگر بعضي ها گفتند مكي هستند . قسمتي از آيات را گفته اند و آن آيات ارتباطي به داستان اهل بيت (عليهم السلام) ندارد . كسي هم نگفته كه همه آيات يك سوره مي تواند مكي باشد يا تمام يك سوره مدني باشد . خصوصا سوره هاي كه آيات زيادي دارند كه هم سوره هاي مدني در آن است و هم آيات مكي . ولي آياتي كه مربوط به اهل بيت (عليهم السلام ) است ، آيات مدني است .
بيننده : متين از خاش ـ اهل سنت در يكي از برنامه هاي شما يك بيننده شيعه تماس گرفت و گفت كه اهل سنت زماني كه بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) صلوات مي فرستند ، بر آل آن حضرت سلام و درود نمي فرستند .
در صورتي كه ما هميشه در تشهد آخر نماز هنگام صلوات مي گوييم : اللهم صل علي محمد و عالي محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم .
مجري : البته شايد منظور آن بيننده عزيز اين بوده كه اهل سنت نه در نماز ؛ بلكه هنگام درود فرستادن ها مي گويند اللهم صل علي محمد وسلم . واژه آل را نمي گويند . بنده خودم در مورد خطباي جمعه ديدم كه در خطبه اين گونه صلوات مي فرستند .
بيننده : ما اگر كلمه آل را در صلوات ها خود بيان نكنيم ، چگونه محبت خود را به اهل بيت (عليهم السلام) نشان دهيم .
نكته ديگر اين كه از شبكه هاي شيعي ديگر هم خواهش مي كنيم كه به اهل سنت و مقدسات آن ها توهين نكنند تا هر چه بيشتر وحدت بين شيعه و سني در ايران ايجاد شود .
مجري : بنده هم از شما تقاضا داريم كه با اين شبكه هاي وهابي تماس بگيريد و از آن ها بخواهيد شما كه اين همه ادعاي اهل سنت بودن را داريد ، چرا به شيعيان و معتقدات آن ها توهين مي كنيد ؟
بيننده : اولا ما به اين ابن تيميه هيچ اعتقادي نداشته و اصلا قبول نداريم . مذهب ما برگرفته از ابو حنيفه و بر گرفته از امام جعفر صادق (عليه السلام) و بر گرفته از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است .
از استاد يزداني يك سؤال داشتم مبني بر اين كه بعد از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از دنيا رفتند ، سقيفه از كجا شروع شد ؟
استاد يزداني : در مورد صلوات ، مطلبي از ابن تيميه داشتم كه ايشان همان صلوات ابراهيمي را نقل كرده بود كه هم صلوات بر آل است و هم صلوات بر خود پيامبر (صلي الله عليه و آله) اما در همان جا كه نام حضرت را بيان كرده بود ، صلي الله عليه وسلم ، گفته بود .
بله شكي نيست كه اهل سنت هم صلوات بر آل هم مي فرستند ؛ اما آن طور كه ما در شبكه ها و در خطبه هاي نماز جمعه شنيديم ، صلي الله عليه وسلم مي گويند و كامل نمي گويند و صلوات ابتر را مي فرستند . اما اگر شما صلوات كامل را مي فرستيد ، اجر و پاداش كامل آن را دريافت مي كنيد .
اما در مورد اين كه سقيفه از كجا شروع شد ، از همان سقيفه شروع شده و خودش مبدأ يك تاريخ بوده است . مي خواهند بگويند علت تشكيل سقيفه چيست كه مربوط به بحث ما نيست . اين بحث را استاد قزويني در برنامه حبل المتين به صورت مفصل بيان كرده اند و در سايت حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه ) در قسمت سخنراني ها اگر كلمه سقيفه را جستجو كنيد ، مي توانيد ببينيد .
بيننده : احمد از اصفهان ـ اهل سنت اين كه شبكه شما اين همه دم از وحدت بين شيعه و سني مي زنيد ، منظور تان چيست ؟ آيا جنبه سياسي دارد يا جنبه اعتقادي ؟
چرا در تهران مساجد اهل سنت را پلمپ مي كنند . اگر شما اهل سنت را برادر خود مي دانيد ، چرا در مسائلتان به آن ها اقتدا نمي كنيد و اجازه هيچ كاري به آن ها نمي دهيد ؟
سؤال بعدي من اين است كه شما كه بين خودتان هنوز وحدت نيست ، چگونه مي خواهيد بين شيعه و اهل سنت وحدت ايجاد كنيد . پس اين اتحاد جنبه سياسي دارد .
استاد يزداني : اين مباحث درون شيعه است و هيچ ارتباطي به شما ندارد كه ما چطور با يكديگر برخورد مي كنيم ؛ ولي با شما وحدت داريم و اين بحث هاي دروني به خود مان مربوط مي شود .
اين كه مسجد شما را بسته اند يا مي خواهيد مسجد داشته باشيد ، به شبكه ما هيچ ارتباطي پيدا نمي كند . شما حدود سيزده هزار مسجد در ايران داريد ، اين ها را چگونه گرفتيد ، اين مسجد را هم همان طور بگيريد .
اما در مورد اين كه وحدت بين شيعه و سني جنبه سياسي دارد يا جنبه اعتقادي ، بايد بگويم كه از نظر ما دين و سياست از هم جدا نيست . وحدت جايز و شرعي است ؛ پس نمي تواند سياسي باشد . كساني كه وحدت را قبول دارند ، رواياتي در اين زمينه دارند كه روايات آن را آيت الله قزويني در هفته گذشته كه هفته وحدت بود ، به صورت مفصل بيان كردند . علماي ما فتوا به وحدت داده اند ؛ پس نمي تواند سياسي باشد . چون علما و مراجع ما فتواي سياسي نمي دهند كه ديني نباشد . هر فتوايي كه مي دهند ، مبناي ديني دارند .
بيننده : آقاي ريگستاني از بوشهر ـ شيعه بنده يكي از شبكه هاي وهابي را مي ديدم كه سه سؤال برايم مطرح شد ، اول اين كه :
آيا امامت ريشه قرآني دارد ؟
آيا سه خليفه اول بيشترين ترويج دين اسلام را داشته اند ؟
آيا مي توان از كلمه شوري در قرآن مي توان براي انتخاب خليفه ، استفاده كرد ؟
استاد يزداني : ما در بحث امامت دو نكته داريم كه اصل امامت الهي است يا نه ، امامت عامه كه در اين خصوص آيات متعددي در قرآن كريم وجود دارد و تصريح دارد كه جعل امامت از طرف خداوند است و انتخاب امام هيچ تأثيري در بحث امامت ندارد . آيات زيادي در اين زمينه است از جمله اين كه خداوند مي فرمايد : اني جاعلك للناس اماما . در اين جا جعل به خداوند نسبت داده شده .
يا در بحث طالوت مي فرمايد : اذ قالوا لنبي لهم ابعث لنا ملكا نقاتل في سبيل الله . در اين جا مردم به پيامبرشان مي گويند براي ما پادشاهي انتخاب كن كه ما با آن پادشاه در راه خدا بجنگيم .
حتي انتخاب پادشاه ، طبق نص اين آيه در اختيار خداوند است وگرنه مردم مي توانستند انتخاب كنند .
يا داوود انا جعلناك خليفه في الارض .
وجعلنا هم ائمه يدعون بامرنا .
واجعلنا للمتقين اماما .
آيات فراواني كه نشان دهنده اين است كه جعل امام به دست خداوند است و كس ديگري حق دخالت ندارد . اين مباحث امامت عامه بود . در مورد امامت خاصه ، آيه 55 سوره مائده است كه صراحتا و مستقيما امامت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را ثابت مي كند . آيه تطهير است كه عصمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را ثابت مي كند . آيه اولي الامر عصمت تمام ائمه (عليهم السلام) را ثابت مي كند . به هر حال آيات زياد است ، اين كه امامت ريشه قرآني دارد ثابت و قطعي است .
در مورد اين كه ترويج اسلام توسط خلفا انجام شده يا نه ؟ بايد بگويم اين مسئله هم از مواردي است كه ما قصد نداريم در برنامه راه و بي راه به آن ورود كنيم . ان شاء الله ساير اساتيد در اين خصوص پاسخ مي دهند .
اما در مورد كلمه شوري در آيه « وامروهم شوري بينهم » در قرآن بيان شده . در اين جا منظور از امر چيست ، بايد بحث شود كه مقصود كارهايي است كه مربوط به خود مردم است . ما از قرآن كريم ثابت مي كنيم كه جعل امام به دست خداوند و عهد او است كه قطعا آن را به ظالمين نمي دهد . امامت عهد الهي است و در اختيار خداوند است ؛ اما كارهايي كه در اختيار خود مردم است مثل كارهاي روزمره مردم ، خداوند فرموده كه مشورت كنيد و بدون مشورت كاري را انجام ندهيد . اما امامت امري الهي است و در اختيار مردم نيست . در خود صحيح مسلم بيان شده كه امامت الله است . در صحيح بخاري هم اين قضيه بيان شده . ان شاء الله در برنامه هاي آينده توضيحات مفصلي را بيان مي كنيم .
بيننده : عبد الوهاب از دزفول ـ وهابي بنده از حضور شما چند سؤال داشتم :
1 ) در كتاب مستدرك الوسائل ، جلد 1 ، صفحه 44 و كتاب الغارات سقفي ، صفحه 244 بيان شده كه حضرت علي (عليه السلام) هنگام وضو پا و سر خود را مي شستند و مسح نمي كردند .
2 ) در كتاب استبصار شيخ طوسي ، جلد 3 ، صفحه 143 ، امام علي (عليه السلام) صيغه را حرام مي دانست.
3 ) در كتاب اصول كافي ، جلد 6 ، صفحه 528 ، نقل شده كه حضرت علي (عليه السلام) گنبد و بارگاه ساخت را حرام مي دانند .
در يكي از شهرك هاي دزفول درختي از زمان هاي قديم است كه مردم معتقدند اين درخت مقدس است و حاجت مي دهد . مردم هم به آن دستمال مي ببندند ، مي بوسند و آن را بغل مي كنند وحاجت خود را مي خواهند . فردي مي خواسته آن را با لودر خراب كند كه درخت جيغ كشيده . به نظر شما اين مسائل درخت پرستي و شرك و بدعت نيست ؟ براي ما توضيحاتي را بيان كنيد .
استاد يزداني : به نظر شما ملك عبد الله را كه مي بوسند و در آغوش مي گيرند به اين معني است كه او را مي پرستند ؟
بيننده : آن ها اشرف مخلوق بود، انسان بود .
استاد يزداني : انسان را مي توان پرستيد ، اما درخت را نمي توان پرستيد؟ ، چه فرقي مي كند؟ . حداقل درخت اين همه گناه و ظلم نكرده ، آقاي عبد الله كه اين همه گناه كرده ، اين همه انسان كشته ، اين همه كشورهاي اسلامي را تخريب كرده ، درخت كه خيلي بهتر است كه پرستيده شود تا اين انسان گنهكار و خونخوار .
بيننده : يك مطلب ديگر هم بيان كنم . بنده با امام جمعه شهر كهنوج صحبت كردم ايشان موافقت كردند كه يك شبكه مستقل براي اهل سنت راه اندازي كنند . قرار شد كه با شبكه شما تماس و از شما كمك بگيرند . نظر شما چيست ؟
استاد يزداني : بنده هر چه در مستدرك الوسائل ، ج 1 ، ص 44 جستجو كردم ، چنين روايتي كه اين بنده خواندند ، نبود . حتي اگر چنين روايتي هم باشد ، ضرري به مذهب شيعه نمي زند . اولا سند روايت قطعا ضعيف است . صحيح هم كه باشد ، با صد ها روايت ديگر شيعه در تضاد است و قطعا بحث تقيه است و نمي تواند چيزي را براي مذهب شيعه ثابت كند .
روايتي كه نقل مي كند در كتاب الاستبصار ، ج 3 ، ص 142 :
فاما ما رواه محمد بن احمد بن يحيي عن ابي الجوزا عن حسن بن علوان عن عمرو بن خالد عن زيي بن علي عن آبائه عن علي عليهم السلام قال : حرم رسول الله صلي الله عليه وآله لحوم الحمر الاهلية ونكاح المتعة .
از زيد بن علي بن حسين (عليهم السلام) از پدرانشان نقل مي كند كه امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) فرموده است : رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در روز خيبر گوشت الاغ اهلي و ازدواج متعه را حرام كرد .
در اين جا تعبير خيبر را ندارد ؛ اما در روايت اهل سنت ، خيبر آمده است . اولا اين روايت مشكل سندي دارد . در سند دو نفر اهل سنت است از جمله ابي الجوزا و حسن بن علوان . سند ضعيف است و سند ضعيف به درد ما نمي خورد . ثانيا اين دو نفر سني مذهب هستند و اين دليل مي شود بر اين كه روايت تقيه اي است .
خود شيخ طوسي (ره ) صراحتا بعد از اين روايت ، پاسخ داده است :
فالوجه هذه الرواية ان نحملها علي التقية لانها موافقة لمذاهب العامة والاخبار الاولة موافقة لظاهر الكتاب واجماع الفرقة المحقة علي موجبها فيجب ان يكون العمل بها دون هذه الرواية الشاذة .
فرض را بر اين گرفته كه سند روايت صحيح باشد ، مي گويد روايت تقيه اي است و موافق مذهب مخالفين ما است . در صورتي كه ما روايات زيادي داريم كه موافق كتاب و اجماع است كه فرقه حقه بر جواز متعه اجماع دارد و اين روايت از اين جهت كه تقيه اي است و مخالف با ده ها روايت جواز متعه ، مردود مي باشد .
شيخ طوسي ، الاستبصار ، ج 3 ، ص 142
حتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم رواياتي است كه جواز متعه را ثابت كرده است .
در مورد روايتي كه از كافي شريف خواند . روايت 14 در كتاب اصول كافي ، ج 6 ، صفحه 528 نقل شده :
علي بن ابراهيم عن ابيه عن النوفلي عن سكوني عن ابي عبدالله عليه السلام قال : قال اميرالمؤمنين عليه السلام : بعثني رسول الله صلي الله عليه وآله الي المدينة فقال : لاتدع صورة الا محوتها ولا قبرا الا سويته ولا كلبا الا قتلت .
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :پيامبر (صلي الله عليه و آله) مرا به سوي مدينه فرستاد كه هيچ صورتي را نگذار مگر اين كه آن را از بين ببري ، هيچ قبري را نگذار مگر اين كه صاف كني و هيچ سگي را هم نگذار مگر اين كه آن را بكشي .
كليني ، اصول كافي ، ج 6 ، ص 528
روايت بسيار عجيبي است . چه زماني رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حضرت را به سوي مدينه فرستاده ؛ چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) هيچ گاه قبل از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وارد مدينه نشده اند . يك هفته بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) وارد مدينه شدند . چه زماني حضرت را فرستادند كه هيچ صورتي را نگذار مگر اين كه از بين ببري ، هيچ قبري را نگذار مگر اين كه صاف كني و هيچ سگي را نگذار مگر اين كه آن را بكشي .
اين روايت دلالتي ندارد بر اين كه گنبد و بارگاه ساختن حرام باشد . مي گويد هيچ قبري را نگذار مگر اين كه صاف كرده باشي . در توضيح اين روايت ، روايت صحيح داريم كه قبرهايشان را مثل كوهان شتر درست مي كردند . اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند كه قبرها بايد صاف باشد و مثل كوهان شتر نباشد . ما روايات زيادي داريم كه روي قبر بايد صاف باشد . اين روايت همين مطلب را مي رساند ، چه ارتباطي با حرام بودن گنبد و بارگاه دارد .
اگر گنبد و بارگاه حرام باشد ، در ابتدا بايد گنبد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را خراب مي كرديد.
بيننده : آقاي شريفي از مشهد مقدس ـ شيعه بنده نكته اي را مي خواستم براي كساني كه اين شبكه هاي ضاله را مي بينند ، بگويم . و همچنين تبريك بگويم به آقاي اهري كه باز هم يك رسوايي ديگر براي اين شبكه ها ايجاد شد .
آقاي اهري همان شرائطي كه اين شبكه ها چند سال است كه اعلام مي كنند را براي اين شبكه ها گذاشت . گفت : شما مدعي هستيد كه اهل سنت هستيد و مورد تأييد علماي اهل سنت ايران مي باشيد . بنده روحاني هستم ( و ثابت هم كرد . ) و مي خواهم با روحاني شبكه شما آقاي خدمتي به شرط يك تأييديه از طرف علماي اهل سنت ، مناظره كنم .
نكته جالب اعتراف آقاي هاشمي بود كه گفت اين ها بهانه است براي فرار از مناظره .
نكته ديگري كه خودم مي خواهم بگويم اين است كه هاشمي امشب خيلي مانور داد كه آقاي خدمتي فلان درجه علمي ، فلان مقام و فلان نمره را دارد . پس بايد خود آيت الله مكارم براي مناظره با اين بيايند .
بنده از همين جا به هاشمي اعلام مي كنم كه اگر نمره خدمتي 22 هم كه باشد ، در حدي نيست كه حتي كفش ها آيت الله مكارم را جفت كني . به دليل اين كه آيت الله مكارم با يك شخص دزد ، مناظره نمي كند و شخصيت حضرت آيت الله با شخصيت يك دزد كه يكي نيست .
استاد يزداني : علماي اهل سنت به دليل اين كه اين شبكه ها را قبول ندارند ، طبيعي است كه هيچ تأييدي به آن ها نمي دهد
مجري : از شما استاد يزداني و بينندگان عزيز و ارجمند تشكر مي كنيم .
اللهم عجل لوليك الفرج
يا علي مدد
خدا يار و نگهدارتان .